تسوج (واژه)تَسوج، یا طسوج، در لغت به معنای بعضی مقادیر، برابر با دانگ است. ۱ - واژهشناسیاین واژه معرب تسوک در زبان پهلوی است و در فارسی به صورت «تسو» به کار رفته است. [۱]
Markwart, J, Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱، ج۱، ص۷۴.
[۲]
Morony, M G,» Continuity and Change in the Administrative Geography of Late Sasanian and Early Islamical،ªIrāq «, Iran, ۱۹۸۲, vol XX، ج۱، ص۶.
۲ - کاربردجغرافینویسان متقدم اسلامی این اصطلاح را معمولاً برابر ناحیه (یا رستاق) در تقسیمات ارضی سرزمین سواد به کار بردهاند. این تقسیمات بیشتر برای سرزمینهای عراق عرب بهکار میرفته است، مانند طسوج انبار در یمن و طسوجهای بُزُرْج سابور، مَسْکِن، بُداة و جُبَّه در عراق. [۴]
ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۰۷، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
اما این تقسیمبندی در برخی از مناطق دیگر ایران هم کاربرد داشته است. برای نمونه اصطخری در وصف کورۀ اردشیر خره در فارس، ۱۳ تسوج برای شهر شیراز برشمرده است و یا ابنرسته از تسوجهای الروذ و رویدشت در اصفهان یاد کرده است. وی واژه طسوج را به معنای ناحیه آورده و گفته است که هر کوره به شصت طسوج تقسیم میشود. [۷]
ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ج۱، ص۱۵۳، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
۲.۱ - دیدگاه یاقوتیاقوت تسوج را جزئی از یک کوره (استان) که کوچکتر از رستاق و متشکل از چند روستا بوده، تعریف کرده است بعضی از پژوهشگران تسوجها را در اصل واحدهایی برای تقسیمبندی حوزههای مالیاتی [۹]
Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶، ج۱، ص۷۹.
[۱۰]
Morony, M G,» Continuity and Change in the Administrative Geography of Late Sasanian and Early Islamical،ªIrāq «, Iran, ۱۹۸۲, vol XX، ج۱، ص۶.
و برخی دیگر به معنای مناطق کشاورزی دانستهاند. [۱۱]
کولسنیکف آ، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰، ترجمۀ، مر، یحیایی، تهران، ۱۳۵۵ش.
۳ - کاربردهای قبلیافزون بر این در گذشته تسوج برای سنجش برخی مقادیر هم به کار میرفته است؛ چنان که در سنجش وزن، تسو (طسوج) را برابر وزن دو «جو» میانه، و نیز آن را نصف قیراط و یا دو حبه (حبه = تسو و وزن آن = یک جو) و در سنجش مساحت دانگ (به عربی دانق = از هر چیزی) محاسبه میکردهاند. [۱۲]
محمدمؤمن بن علی حسینی، «رسالۀ مقداریه»، ج۱، ص۴۱۳-۴۱۴، به کوشش تقی بینش، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۴۱ش، ج ۱۰.
خوارزمی طسوج را برابر با از مثقال (مثقال) و دانگ را برابر ۴ طسوج و نیز دینار را معادل با ۲۴ طسوج شمرده است. گروهی نیز تسو را با واحد ایرانی وزنِ «نُخود» (هر نخود مثقال بوده است) یکسان دانستهاند و آن را به حساب مثقالِ ایرانی (صیرفی) معادل ۵/۲۰۷ میلیگرم، و در مقیاس مثقال عربی ۱۷۷ میلیگرم برشمردهاند. [۱۴]
امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ مقیاسات و نقود در حکومت اسلامی، ج۱، ص۴۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
در فرهنگها، تسو را حصهای از ۲۴ حصۀ گَزِ خیاطان، یک ساعت از ۲۴ ساعت شبانهروز و یک بخش از سیری که از ۲۴ بخش تشکیل شده است، نامیدهاند. [۱۵]
آنندراج، محمدپادشـاه، ج۲، ص۱۰۹۹، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۱۶]
فرهنگ جهانگیری، حسین انجو شیرازی، ج۱، ص۱۲۷۸، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
[۱۷]
فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، ج۱، ص۴۳۱، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۷ش.
تسوج به عنوان مقیاسی در اندازهگیری آب کاریزها نیز به کار رفته است. [۱۸]
رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ج۱، ص۵۴-۵۵، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۱۹]
رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ج۱، ص۶۰، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
[۲۰]
رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ج۱، ص۷۱، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
رشیدالدین آن را به عنوان واحدی برای شمارش چهارپایانی مانند گوسفند، گاو، اسب و شتر هم مورد استفاده قرار داده است [۲۱]
رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، ج۱، ص۴۵، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش.
بعضی محققان معاصر، تسوج را به معنای شهر ساحلی و کرانه دریا نیز آوردهاند. [۲۲]
نادر میرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز ، ج۱، ص۱۰۷ ، پانویس، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تبریز ۱۳۷۳ ش.
[۲۳]
حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۲۹۵، بهروز خاماچی، فرهنگ جغرافیایی آذربایجان شرقی، تهران ۱۳۷۰ ش.
۴ - فهرست منابع(۱) آنندراج، محمدپادشـاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۲) ابن خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۳۰۷ق/ ۱۸۸۹م. (۳) ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م. (۴) اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۷۰م. (۵) امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ مقیاسات و نقود در حکومت اسلامی، تهران، ۱۳۳۹ش. (۶) خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۷) رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مینوی و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ش. (۸) همو، سوانح الافکار، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۵۸ش. (۹) فرهنگ جهانگیری، حسین انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش. (۱۰) فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۷ش. (۱۱) کولسنیکف آ، ایران در آستانۀ یورش تازیان، ترجمۀ، مر، یحیایی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۲) محمدمؤمن بن علی حسینی، «رسالۀ مقداریه»، به کوشش تقی بینش، فرهنگ ایران زمین، تهران، ۱۳۴۱ش، ج ۱۰. (۱۳) مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م. (۱۴) حموی یاقوت، بلدان. (۱۵) Le Strange, G, The Lands of the Eastern Caliphate, London, ۱۹۶۶. (۱۶) Markwart, J, Ērānšahr, Berlin, ۱۹۰۱. (۱۷) Morony, M G,» Continuity and Change in the Administrative Geography of Late Sasanian and Early Islamical-ªIrāq «, Iran, ۱۹۸۲, vol XX. ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تسوج»، شماره۵۹۳۴. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تسوج»، شماره۳۵۵۰. ردههای این صفحه : جغرافیا | واژه شناسی
|